بیان دیدگاه

تضادها و تناقضات قران (بخش سوم)

«بهتر ازهزار نکته تهی از معنی،یک نکته با معنی است که میتواند برای کسی که آن را میشنود آرامش بیاورد.»

نمونه ششم: آيه 62 سوره زمر مي‌گويد: « خدا خالق همه چيز است…»

اما آيه 125 سوره صافات، خداوند را «بهترين خالق‌ها» معرفي مي‌كند:
« آيا بعل را مي‌پرستيد و بهترين خالق‌ها را وامي‌گذاريد؟»

باز هم تناقض آشكار است. زيرا طبق آيه اول، خالق همه چيز، خداست و به عبارت بهتر: در جهان فقط يك خالق وجود دارد، اما آيه دوم مي‌گويد: به غير از خدا هم موجوداتي هستند كه چيزهايي خلق مي‌كنند، ولي خدا در خلق كردن، از آنها برتر است و بهتر عمل مي‌كند و اين با گزاره «خالق همه چيز، خداست» تناقض دارد. در اينجا يك نكته ديگر نيز قابل تأمل است. يك بمب اتمي را در نظر بگيريد. از آنجا كه اين بمب، بالاخره يك «شيئي = چيز» است، مطابق آيه 62 سوره زمر ( كه مي‌گويد: خدا خالق همه چيز است) خالق آن، خداست نه سازندگان آن. اما اين سخن چه معناي معقولي مي‌تواند داشته باشد؟ براي واژه «خلق كردن» چه معنايي مي‌توان در نظر گرفت كه مطابق آن، خدا خالق بمب اتمي است نه انسان؟ هر معنايي كه براي «خلق كردن» در نظر بگيريد، خواهيد ديد كه مطابق آن، يكي از دو آيه مورد بحث دچار مشكل مي‌شود.

نمونه هفتم: آيه 286 سوره بقره مي‌گويد:

« خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايي‌اش تكليف نمي‌كند… [مؤمنان دعا مي‌كنند كه] پروردگارا…آنگونه كه بر امتهاي پيش از ما تكليف گران نهادي، بر ما تكليف گران منه، و آنچه را كه طاقت آن نداريم، بر ما تكليف مكن…»

صدر و ذيل آيه آشكارا متناقضند. زيرا در صدر آيه ادعا مي‌شود كه خداوند بندگان را مافوق طاقتشان تكليف نمي‌كند، اما در ادامه اعتراف مي‌شود كه خداوند براي امتهاي پيشين تكاليفي مقرر كرده كه از حد طاقت و توانايي‌شان بيشتر بوده است. اگر تكليف ما لايطاق قبيح و لذا از جانب خداوند محال است، دعاي «پروردگاراآنچه را كه طاقت نداريم، بر ما تكليف مکن» چه معنايي مي‌تواند داشته باشد؟ اين مانند آن است كه دعا كنيم: خدايا بر ما ظلم مكن!؟ ممكن است بگوييد در دعاهايي كه پس از صدر آيه آمده است، سخن از تكليف فوق طاقت نيست، بلكه سخن از سختيها، مشكلات و مصائبي است كه ممكن است گريبانگيرمؤمنان شود و تحمل آنها بر مؤمنان دشوار يا ناممكن آيد. اما در اين صورت صدر و ذيل آيه كاملاً بي‌ربط مي‌شوند، و اين خلاف قواعد فصاحت و بلاغت است.

نمونه هشتم : يكي از آيات بسيار زيبا و پر معناي قرآن، آيه 134 سوره بقره است:

« آن جماعت را روزگارسپري شد، آنچه آنها كردند، از آن آنهاست و آنچه شما مي‌كنيد، از آن شماست؛ و شما را به خاطر اعمال آنها مورد سؤال و مؤاخذه قرار نمي‌دهند.»

مطابق اين آيه، هر كس مسئول اعمال خودش است نه اعمالي كه گذشتگان يا ديگران انجام داده‌اند و اين قاعده‌اي است عقلي، اخلاقي و وجداني كه جاي هيچچون و چرايي ندارد. اما خود قرآن به اين قاعده پايبند نمي‌ماند و در بسياري از موارد ـ خصوصاً در برخورد با يهودي‌ها ـ مخالفان خود را به خاطر اعمالي كه گذشتگانشان مرتكب شده‌اند مورد سرزنش و ملامت قرار مي‌دهد.

آيه 87 سوره بقره خطاب به يهوديان مي‌گويد: « و همانا به موسي كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبران را پشت سر هم فرستاديم و به عيسي‌بن‌مريم معجزه‌هاي آشكار بخشيديم و او را با روح‌القدس تأييد كرديم، [پس چرا] هرگاه پيامبريچيزي را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيدند و گروهي را دروغگو خوانديد و گروهي را كشتيد؟»

آيه 91 سوره بقره نيز مي‌گويد: « و چون به آنان گفته شود:‌ به آنچه خدا نازل كرده ايمان بياوريد، مي‌گويند: ‌ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مي‌آوريم، و غير آن را… انكار مي‌كنند. بگو:اگرمؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران خدا را مي‌كشتيد؟ »
آيه 183 سوره آل‌عمران نيز مي‌گويد: « … [به آنان] بگو:‌ قطعاً پيش از من،‌پيامبراني بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد، براي شما آوردند. اگر راست مي‌گوييد، پس چرا آنان را كشتيد؟»

آيه 59 سوره اسرای نيز علت عدم ارائه معجزه از طرف خدا و براي مخاطبان پيامبر اسلام را مي‌گويد:
« و [چيزي] ما را از فرستادن معجزات [براي شما امت پيامبر اسلام] باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنها را به دروغ گرفتند، و [به عنوان مثال] به ثمود ماده شتر داديم كه [پديده‌اي] روشنگر بود، ولي به آن ستم كردند…»

يعني خداوند به اين دليل به پيامبر اسلام معجزه نمي‌دهد كه در گذشته‌هاي دور براي هر اُمتي كه معجزه فرستاد، آن اُمت قدر آن معجزه را ندانستند و آن را تكذيب كردند. به عبارت ديگراُمت پيامبر بايد چوب گناهان قوم نوح و ثمود و عاد و… را بخورد!

ا.ت…ادامه دارد…

بیان دیدگاه